جمعه ها بی تو چه غمگین است

السلام علیک یا منتقم المظلومین

 

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد

 

شاید دعای مادرت زهرا بگیرد

 

آقا بیا تا با ظهور چشمهایت

 

این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد

 

آقا بیا تا این شکسته کشتی ما

 

آرام راه ساحل دریا بگیرد

 

آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم

 

شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد

 

پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت

 

تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد

 

آقا خلاصه یک نفر باید بیاید

 

تا انتقام سیلی زهرا بگیرد

اللهم عجل لولیک الفرج

 

بار دیگر جمعه اى بود ودلى بود و امید

 

و تمام چشم ها رو به افق دوخته بود،

 

آسمان هم مکث مى کرد لحظه اى تا بیابى از سفر!

 

اى مسافر تمام قلب ها،

 

       لحظه لحظه سرخى غروب بر قلب هاى بى قرار عاشقان شرر مى ریخت؛

 

و با عبور لحظه ها دل میان صحن سینه بى تاب تر مى زد،

 

و چشم هاى انتظار خیره تر مى شد،

 

ولى انگار قرار نبود به چشمان خسته عاشقان قدم بگذارى...

 

آرى باز جمعه اى دیگر از جنس تمام جمعه هاى انتظار غروب کرد،

 

امّا در آیینه اشکهاى چشمان کبوتران غریب،

 

 تک سوار آرزوهاى سپید، جولان نداد.

 

مهربانا، با من بگو تا کدامین بهار باید جمعه شمارى کنم؟

 

اى مرد جمعه حضور، بیا که جمعه ها بیش از این طاقت تنهایى ندارند،

 

بیا که تمام عشق های زمینی و مجازی هم نتوانست برایمان

 

 جاى خالیت را پر کند!

 

خبر دارى چقدر یاس ها دلواپس تواند؟

 

پیچک ها بر سر پرچین ها در انتظار تو نشسته اند؟

 

و شکوفه هاى اطلسى در جمعه هاى بى کسى بى قراری مى کنند

 

و بلبلان خوش آواز دیگر در این باغ غمزده آواز نمى خوانند .

 

       و دیرگاهى است که باران امید، خاک زخمى وجودم را نوازش نداده است!

 

جمعه ها در تمام سال ها و فصل ها عید من است،

 

عید تمام لحظه هاى منتظران،

 

بیا که عیدى سبزمان، حضور بهارى توست!

 

مولا بگو کدامین جمعه مى آیى؟

 

کدامین ماه، کدامین فصل سبز،

 

بگو تا تمام کوچه هاى بى عبور دلم را با مژه هاى پریشان و اشک دیدگانم

 

 آب و جارو کنم،

 

اگر چه من تمام جمعه ها در انتظار تو نشسته ام،

 

و تمام لحظه ها را در انتظار تو نشسته ام،

 

اما هنوزچشم من منتظر و بارانى مانده پشت همه پنجره ها!

 

 اندازه اى یک جمعه فقط مانده تا زمزمه ی پنجره ها

 

تا نیایى دل بى طاقت من به خودش رنگ عدم مى گیرد پا به پاى همه

 

منتظران غروب تمام روزها دلم مى گیرد ولی بیشتر از تمام روزها،

 

   عصر آدینه دلم مى گیرد.

نظرات 2 + ارسال نظر
ناشناس دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:23 ق.ظ

کجایی ای همیشه پیدا از پس ابرهای غیبت؟
اللهم عجل لولیک الفرج

مرسی
بازم به ما سر بزنید

علی بنایی جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:20 ق.ظ

قدر مجموعه ی گل؛ مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده
به جز از عشق توباقی همه فانی دانست

اقا علی متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد